گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شیخ محمود شبستری:انا الحق کشف اسرار است مطلق جز از حق کیست تا گوید انا الحق

❈۱❈
انا الحق کشف اسرار است مطلق جز از حق کیست تا گوید انا الحق
همه ذرات عالم همچو منصور تو خواهی مست گیر و خواه مخمور
❈۲❈
در این تسبیح و تهلیلند دائم بدین معنی همی‌باشند قائم
اگر خواهی که گردد بر تو آسان «و ان من شیء» را یک ره فرو خوان
❈۳❈
چو کردی خویشتن را پنبه‌کاری تو هم حلاج‌وار این دم برآری
برآور پنبهٔ پندارت از گوش ندای «واحد القهار» بنیوش
❈۴❈
ندا می‌آید از حق بر دوامت چرا گشتی تو موقوف قیامت
درآ در وادی ایمن که ناگاه درختی گویدت «انی انا الله»
❈۵❈
روا باشد انا الحق از درختی چرا نبود روا از نیک‌بختی
هر آن کس را که اندر دل شکی نیست یقین داند که هستی جز یکی نیست
❈۶❈
انانیت بود حق را سزاوار که هو غیب است و غایب وهم و پندار
جناب حضرت حق را دویی نیست در آن حضرت من و ما و تویی نیست

فایل صوتی گلشن راز بخش ۳۰ - جواب

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

روفیا
2015-02-13T12:19:21
ندا می اید از حق بر دوامتچرا گشتی تو موقوف قیامتمقصود این است که تو هستی ات قائم به اوست یعنی بدان که اصولا با ندای زندگی که از جانب اوست وجود داری . چرا منتظر قیامت هستی تا او را ادراک کنی ؟! او همان هستی ای است که تو در درونت حس می کنی .
جعفر مصباح
2016-12-17T22:32:26
جزء جزء  عالم  خلقت  پر از  زیبائی  استکلِّ آن دارد نشان ازمُهر یزدان، باش هوشآن  که  گوید کلّ  را بر گیر و جزء را واگذارگرگ و ببرباید شناخت اندر مداوای وحوش جزء ها  گر از  تناسب  کل  شود  زیبا شودکی توان دید کلّ را گر جزء باشد پرده پوشج.م.
دکتر امین لو
2021-08-31T21:53:48.6118198
جواب سؤال نهم درباره راز اناالحق 437 انا الحق کشف اسرار است مطلق   به جز حق کیست تا گوید انا الحق؟           شیخ در این بیت جواب سؤال منظور در مصرع دوم بیت فوق الذکر را می دهد و می گوید انا الحق، کشف و اظهار اسرار مطلق است و بی شائبه و بدون شک و شبهه، مطلبی را که منصور بیان فرموده سخن هرزه و بیهوده نبوده است. به جز حق چه کسی می تواند انا الحق گوید. 438     همه ذرات عالم هم چو منصور      تو خواهی مست گیر و خواه مخمور شیخ می فرماید: ندای اناالحق را تنها منصور نداده بلکه همه ذرات عالم همچو منصور بیخود و مخمورند و این ندا را سر می دهند. اما افشای اسرار جز در حالت مستی و بیخودی مطلق جایز نیست. در این حالت که شخص بواسطۀ حالت مستی و خماری خود را نگاه نمی کند. باید بدانیم که در شریعت و طریقت ندای انا الحق ممنوع است. 439   در این تسبیح و تهلیلند دایم      بدین معنی همه باشند قائم این بیت با بیت بالا موقوف المعنی است. شیخ در ادامه مطلب فوق می فرماید: جمیع ذرات عالم همیشه در تسبیح و تهلیلند. تسبیح عبارت است از تنزیه حق از مشارکت غیر در ذات و صفات، تهلیل یعنی «لا اله الا الله» عبارت از نفی غیر و اثبات حق است. کمال تسبیح و تهلیل این است که ناطق انا الحق گوید چون در بکار بردن «او و تو» که ضمیر غایب و مخاطب است شائبه غیریت وجود دارد کسی که از این الفاظ استفاده می کند، هنوز مشارکت و نفی غیر را تمام نکرده است، به عبارت دیگر در دنیا یک وجود بیشتر نیست و آن هم وجود حق است. در مصرع دوم شیخ فرموده که «بدین معنی همه باشند قائم» یعنی همۀ موجودات به گفتن انا الحق قائم هستند چون اگر ظهور حق در همه ذرات عالم نباشد، همۀ عالم عدم می شوند. پس ظهور حق در همه ذرات عالم هست و به همین اعتبار همه ذرات می تواند بگویند انا الحق. 440    اگر خواهی که گردد بر تو آسان    و ان من شیء را یک ره فروخوان این بیت اشاره به آیۀ کریمه «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» می باشد. شیخ می فرماید: اگر می خواهی فهم این مطلب، یعنی فهم اینکه همۀ موجودات مسبح هستند، بر تو سهل شود، برو و از قرآن کریم این آیه را بخوان. 441   چو کردی خویشتن را پنبه کاری    تو هم حلاج وار این دم برآری بدان که توحید بر دو نوع است: توحید علمی و توحید عیانی. توحید علمی آن است که شخص بداند و علم پیدا کند که غیر حق، موجودی نیست و اشیاء همه مظاهر حقند و همۀ اشیاء ناطق انا الحق بوده، بدون حق عدم هستند. اما توحید عیانی آن است که سالک به طریقۀ تصفیه به مقامی برسد که یقین و هستی خود را که حجاب رؤیت حق هست، محو و فانی کند و به لسان حق ناطق به انا الحق گردد. به همین مناسبت شیخ فرموده: «چو کردی خویشتن را پنبه کاری» یعنی وجود خود را حلاجی کردی و خودی خودت را بر هم زدی و فرو ریختی. در مصرع دوم می گوید اگر این کار را کردی، آن وقت تو هم مثل منصور حلاج خواهی گفت انا الحق. 442   برآور پنبۀ پندارت از گوش     ندای واحد القهّار بنیوش غفلت و پندار است که مانع اطلاع از حقیقت می شود. به همین جهت شیخ می فرماید: پنبۀ پندار و خیال از گوشت بیرون بیاور تا در آن صورت این ندا را بشنوی که: «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» یعنی بدانکه غیر حق موجودی نیست و ملک وجود برای اوست. 443   ندا می آید از حق بر دَوامَت    چرا گشتی تو موقوف قیامت ذات هستی همیشه اقتضـای یگانگـی مطلق می نماید و علـی الدوام این نــدا از حق بر عالم می رسد: «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ». شیخ با لحن استفهامی بیان می کند، تو چرا با وجود این ندای دائمی منتظر هستی که در قیامت این ندا را بشنوی. یعنی چیزی را انتظار می کشی که الآن نیز وجود دارد. علت این است که تودر گوشهایت پنبه کرده ای و آن ندا را نمی شنوی و اگر پنبه را از گوشهایت درآوری، آن ندا را خواهی شنید. 444    درآ در وادی ایمن که ناگاه     درختی گویدت انّی انا الله مراد ازعبارت « در وادی ایمن درآی» یعنی برطبق سلوک موسی، دلت را تصفیه کن تا از درخت، ندای انی انا الله بشنوی. مفهوم این بیت آن است با وجود اینکه درخت، کمال انسانی را ندارد، می تواند مظهر تجلی الهی گردد، انسان که موجود کاملتری است، به ترتیب اولی مظهر تجلی الهی می تواند باشد. به کار بردن  لفظ ناگاه از این بابت است که همیشه تجلی ناگاه می آید، منتهی بر دل آگاه می آید و انسان باید دل خود را تصفیه کند تا آمادگی تجلی الهی را داشته باشد. این بیت اشاره به این آیه کریمه است «فَلَمّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا الله رَبُّ الْعالَمِینَ» 445   روا باشد انا الحق از درختی               چرا نبود روا از نیک بختی           قرائت دیگر این بیت چنین است «انا الحق راست باشد از درختی- چرا نبود نکو از نیک بختی»           عده ای به قتل شیخ حسین منصور حلاج گواهی دادند که با گفتن انا الحق کافر شده و واجب القتل است. شیخ به طریقۀ تعجب می پرسد: ندای انا الحق به نص صریح قرآن از درختی صادر شده است، حال چگونه از درختی که کمال او از انسان خیلی پایین تر است مورد پذیرش قرار می گیرد اما از یک نیکبخت پذیرفته نمی شود. مراد از نیکبخت منصور حلاج است که به طریقه تصفیه و تزکیه به مرتبه تعین علمی و عیانی رسیده است و دارای کمال است. 446   هر آن کس را که اندر دل شکی نیست   یقین داند که هستی جز یکی نیست هر آن کس به طریقۀ کشف شهود به حقیقت رسیده و از دل او شک و شبهه زدوده شده، به یقین می داند که هستی یکی بیشتر نیست و آن نیز وجود ذات احدیت است و بقیه موجودات همه مظهری از تجلی ذات احدیت می باشند. 447     انانیّت بود حق را سزاوار   که هو غیب است و غایب وهم و پندار مراد از انانیت یعنی گفتنِ «انی انا الله» و آن نیز مخصوص و سزاوار ذات احدیت است. چون ذات احدیت در جمع مظاهر ظاهر شده است، پس از هر مظهری شنیدن نطق «انی انا الله» جایز است و هو الله گفتن شائبه دویی دارد چون «هو» به غایب اطلاق می شود در صورتیکه حق در همه موجودات تجلی پیدا کرده و حاضر است بنابر این غایب جز وهم، خیال و پندار نیست. 448    جناب حضرت حق را دویی نیست   در آن حضرت من و ما و تویی نیست جناب (آستان) حضرت الوهیت، واحد به وحدت حقیقی است. دویی به آستان آن حضرت راهی ندارد.  بنابراین لفظ «هو» که ضمیر غایب است به او نمی شود اطلاق کرد، چون «هو» شائبه دویی دارد بلکه به آن حضرت من، ما و تویی نیز راه ندارد چون ذات آن حضرت از جمیع کثرات خواه اعتباری خواه حقیقی منزّه و مبرّاست.