شیخ محمود شبستری:وصال حق ز خلقیت جدایی است ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
❈۱❈
وصال حق ز خلقیت جدایی است
ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
چو ممکن گرد امکان برفشاند
به جز واجب دگر چیزی نماند
❈۲❈
وجود هر دو عالم چون خیال است
که در وقت بقا عین زوال است
نه مخلوق است آن کو گشت واصل
نگوید این سخن را مرد کامل
❈۳❈
عدم کی راه یابد اندر این باب
چه نسبت خاک را با رب ارباب
عدم چبود که با حق واصل آید
وز او سیر و سلوکی حاصل آید
❈۴❈
تو معدوم و عدم پیوسته ساکن
به واجب کی رسد معدوم ممکن
اگر جانت شود زین معنی آگاه
بگویی در زمان استغفرالله
❈۵❈
ندارد هیچ جوهر بیعرض عین
عرض چبود که لا یبقی زمانین
حکیمی کاندر این فن کرد تصنیف
به طول و عرض و عمقش کرد تعریف
❈۶❈
هیولی چیست جز معدوم مطلق
که میگردد بدو صورت محقق
چو صورت بیهیولی در قدم نیست
هیولی نیز بی او جز عدم نیست
❈۷❈
شده اجسام عالم زین دو معدوم
که جز معدوم از ایشان نیست معلوم
ببین ماهیت را بی کم و بیش
نه معدوم و نه موجود است در خویش
❈۸❈
نظر کن در حقیقت سوی امکان
که او بیهستی آمد عین نقصان
وجود اندر کمال خویش ساری است
تعینها امور اعتباری است
❈۹❈
امور اعتباری نیست موجود
عدد بسیار و یک چیز است معدود
جهان را نیست هستی جز مجازی
سراسر کار او لهو است و بازی
کامنت ها