شیخ محمود شبستری:هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
❈۱❈
هر آن چیزی که در عالم عیان است
چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
❈۲❈
تجلی گه جمال و گه جلال است
رخ و زلف آن معانی را مثال است
صفات حق تعالی لطف و قهر است
رخ و زلف بتان را زان دو بهر است
❈۳❈
چو محسوس آمد این الفاظ مسموع
نخست از بهر محسوس است موضوع
ندارد عالم معنی نهایت
کجا بیند مر او را لفظ غایت
❈۴❈
هر آن معنی که شد از ذوق پیدا
کجا تعبیر لفظی یابد او را
چو اهل دل کند تفسیر معنی
به مانندی کند تعبیر معنی
❈۵❈
که محسوسات از آن عالم چو سایه است
که این چون طفل و آن مانند دایه است
به نزد من خود الفاظ ماول
بر آن معنی فتاد از وضع اول
❈۶❈
به محسوسات خاص از عرف عام است
چه داند عام کان معنی کدام است
نظر چون در جهان عقل کردند
از آنجا لفظها را نقل کردند
❈۷❈
تناسب را رعایت کرد عاقل
چو سوی لفظ معنی گشت نازل
ولی تشبیه کلی نیست ممکن
ز جست و جوی آن میباش ساکن
❈۸❈
بدین معنی کسی را بر تو دق نیست
که صاحب مذهب اینجا غیر حق نیست
ولی تا با خودی زنهار زنهار
عبارات شریعت را نگهدار
❈۹❈
که رخصت اهل دل را در سه حال است
فنا و سکر و آن دیگر دلال است
هر آن کس کو شناسد این سه حالت
بداند وضع الفاظ و دلالت
❈۱۰❈
تو را گر نیست احوال مواجید
مشو کافر ز نادانی به تقلید
مجازی نیست احوال حقیقت
نه هر کس یابد اسرار طریقت
❈۱۱❈
گزاف ای دوست ناید ز اهل تحقیق
مر این را کشف باید یا که تصدیق
بگفتم وضع الفاظ و معانی
تو را سربسته گر خواهی بدانی
❈۱۲❈
نظر کن در معانی سوی غایت
لوازم را یکایک کن رعایت
به وجه خاص از آن تشبیه میکن
ز دیگر وجهها تنزیه میکن
❈۱۳❈
چو شد این قاعده یک سر مقرر
نمایم زان مثالی چند دیگر
کامنت ها