شاهدی:خواهم که با تو قصه خود در میان نهم چون بینمت ز شوق گره بر زبان نهم
❈۱❈
خواهم که با تو قصه خود در میان نهم
چون بینمت ز شوق گره بر زبان نهم
بر لوح جان نماند گمان و خیال و وهم
از بس که داغ درد تو بر لوح جان نهم
❈۲❈
دارم هوای آنکه شوم خاک پای تو
من کز شرف قدم به سر فرقدان نهم
نقش دهان تنگ تو چون آیدم به دل
مهر نگین ختم سلیمان بدان نهم
❈۳❈
گر پسته دم زند ز دهان تو باک نیست
مغزش کنم ز غیرت و اندر دهان نهم
جانا بگو که شاهدی از خادمان ماست
کآیم رخ نیاز بر آن خاندان نهم
فایل صوتی دیوان فارسی شمارهٔ ۱۰۱
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها