شاهدی:خوشا شب تا سحر با او نشسته فروزان شمع و رو در رو نشسته
❈۱❈
خوشا شب تا سحر با او نشسته
فروزان شمع و رو در رو نشسته
صلاح و عقل را یک سو نهاده
ز غیر عشق او یک سو نشسته
❈۲❈
نظر بر قامت چون سرو نازش
به حیرت بر کنار جو نشسته
ز سوز هجر او هر لحظه داغیست
مرا اندر بن هر مو نشسته
❈۳❈
نخوانم سوی جنت دیگر ای شیخ
چو بینی بر سر آن کو نشسته
به جان شاهدی چشمت چه ها کرد
به زیر طاق آن ابرو نشسته
کامنت ها