شاهدی:قدت سرو گفتیم و رویی نداشت چو زلف تو هم مشک بوئی نداشت
❈۱❈
قدت سرو گفتیم و رویی نداشت
چو زلف تو هم مشک بوئی نداشت
فرات ار چه سیل در سیل بود
چو چشمم بسی جست و جویی نداشت
❈۲❈
دل ریش من هر شبی تا سحر
بجز ذکر تو گفت و گویی نداشت
محیط ار چه در خویشتن غرقه بود
چو مژگان من آب رویی نداشت
❈۳❈
بحسرت چو شد شاهدی زیر خاک
جز آن خاک کو آرزویی نداشت
کامنت ها