شاهدی:چو جان خیال لبش در درون بگرداند درون پرده دلم را به خون بگرداند
❈۱❈
چو جان خیال لبش در درون بگرداند
درون پرده دلم را به خون بگرداند
اگر چه عقل به تدبیر میکشد دل را
فسون چشم تواش با فنون بگرداند
❈۲❈
خرد که موی شکافد به فن و دانش و هوش
قضای سابق و تقدیر چون بگرداند
طبیب درد سر خود همی دهد هیهات
که با دوار دماغ این جنون بگرداند
❈۳❈
چو شاهدی به رخت عشق از فسانه نباخت
چگونه رخ ز غمت با فسون بگرداند
کامنت ها