شاهدی:بر گلت از عرق گلاب افتاد چون خیال قدت در آب افتاد
❈۱❈
بر گلت از عرق گلاب افتاد
چون خیال قدت در آب افتاد
شد پریشان چو زلف مشکینت
ابر بر روی آفتاب افتاد
❈۲❈
بر خیالت چو خیمه زد دل من
رشته جان بر او طناب افتاد
سرو شد سرنگون به پابوست
چون خیال قدت در آب افتاد
❈۳❈
دل به جوش آمد از حرارت می
رفت و در خیمه حباب افتاد
اشک گلگون من ز گرم روی
به سر از غایت شتاب افتاد
❈۴❈
شاهدی را مدام در تو بود
چون لبت دید در شراب افتاد
کامنت ها