شاه نعمتالله ولی:در راه خدا بسی دویدیم تا باز به خدمتش رسیدیم
❈۱❈
در راه خدا بسی دویدیم
تا باز به خدمتش رسیدیم
در هر برجی چو شاهبازی
پرواز کنان روان پریدیم
❈۲❈
رفتیم به سوی می فروشان
جام می از این و آن چشیدیم
در گلشن عشق طواف کردیم
چون سرو به هر چمن چمیدیم
❈۳❈
از کثرت خلق باز رستیم
وز نقش خیال در رهیدیم
جانان به لسان ما سخن گفت
ما نیز به سمع او شنیدیم
❈۴❈
در آینهٔ وجود اعیان
جز نور جمال او ندیدیم
از هشت بهشت و نه فلک هم
بگذشته به عشق او رسیدیم
❈۵❈
چون جذبهٔ او رسید ما نیز
خطی به خودی خود کشیدیم
از هستی خود چو نیست گشتیم
فارغ چو یزید و بایزیدیم
❈۶❈
مستیم و مدام همدم جام
در ذوق همیشه بر مزیدیم
از تربیت جمیع اشیاء
خود را به کمال پروریدیم
❈۷❈
آن اسم که عین آن مسماست
دانیم چو آن به جان گزیدیم
معشوق خودیم و عاشق خود
هم سید خویش و هم عبیدیم
کامنت ها