شاه نعمتالله ولی:چون برآمد از دل جام آفتاب نزد ما هر دو یکی برف است و آب
❈۱❈
چون برآمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی برف است و آب
اصل گُل آبست و فرع آب گل
اصل و فرعش دوستدارم چون گلاب
❈۲❈
چشم ما روشن بود از نور او
در نظر دارم از آن رو آفتاب
چون حجاب او نمی دانم جز او
روز و شب می بینم او را بی حجاب
❈۳❈
حرفی از اسرار جد ما بود
معنی مجموعهٔ ام الکتاب
چون نیم هشیار بگذر از سرم
چون ندارم عقل بگذار احتساب
❈۴❈
نعمت الله در خراباتش طلب
همدم جام می و مست وخراب
کامنت ها