شاه نعمتالله ولی:فارغیم از وجود و هم ز عدم بی خبر از حدوث و هم ز قدم
❈۱❈
فارغیم از وجود و هم ز عدم
بی خبر از حدوث و هم ز قدم
در خرابات مست می گردیم
رند و ساقی رسیده ایم به هم
❈۲❈
ای که گوئی شراب می نوشی
خوش سؤالی جواب هست نعم
از وجود ای عزیز ما بگذر
شادمان باش در عدم به نعم
❈۳❈
خوش بود همدمی چو جام شراب
گر چه باشد دمی چنان همدم
عشق آمد طرب به ما بخشید
خیر ما بود در چنین مقدم
❈۴❈
در دو عالم یکی بود سید
وحده لاشریک له فافهم
کامنت ها