شاه نعمتالله ولی:در مجمر عشق سوخت عودم آتش شدم و نماند دودم
❈۱❈
در مجمر عشق سوخت عودم
آتش شدم و نماند دودم
از دیدن غیر دیده بستم
تا دیده به روی او گشودم
❈۲❈
چون سایه به آفتاب بنمود
شخصی بودم دو می نمودم
چون قطره به بحر عشق پیوست
اکنون چه زیان بود چه سودم
❈۳❈
خود دیدم و خود نمودم ای دوست
خود گفتم و باز خود شنودم
آن دم که نبود بود عالم
در خلوت خاص عشق بودم
❈۴❈
دیدم دو جهان خیال سید
تا زنگ ز آینه زدودم
کامنت ها