شاه نعمتالله ولی:ساقئی دیدیم مستانه به خواب جام می بخشید ما را بی حساب
❈۱❈
ساقئی دیدیم مستانه به خواب
جام می بخشید ما را بی حساب
چون شدم بیدار من بودم نه او
آنکه در خوابش بدیدم بی حجاب
❈۲❈
بسته ام نقش خیالش در نظر
آفتابی رو نموده مه نقاب
در خیال خواب باشد روز و شب
هر که بیند این چینین خوابی به خواب
❈۳❈
غیر ما در بحر ما از ما مجو
گفتمت والله اعلم بالصواب
عین ما ، می بین به عین ما چو ما
بر کف ما خوش حبابی پر ز آب
❈۴❈
در خرابات مغان موجود نیست
همچو سید عاشقی مست و خراب
کامنت ها