شاه نعمتالله ولی:عشق آمد که بلا آوردم این بلا بهر شما آوردم
❈۱❈
عشق آمد که بلا آوردم
این بلا بهر شما آوردم
دردمندی گه دوا می جوید
دُرد درد است دوا آوردم
❈۲❈
عشق گوید که منم محرم راز
خبر سر خدا آوردم
عشق شاهست و منم بندهٔ او
خدمتش نیک به جا آوردم
❈۳❈
عمر جاوید به من او بخشید
ورنه من خود ز کجا آوردم
سر خود در هوس دار بقا
بر سر دار فنا آوردم
❈۴❈
نعمت الله به همه بخشیدم
بینوا را به نوا آوردم
کامنت ها