شاه نعمتالله ولی:عشق او هر ساعتی بنوازدم هر نفس سازی دگر می سازدم
❈۱❈
عشق او هر ساعتی بنوازدم
هر نفس سازی دگر می سازدم
گوئیا من چنگم اندر چنگ او
گه زند گاهی خوشی بنوازدم
❈۲❈
تا ز ما شوری در اندازد به ما
چون نمک در آب خوش بگذاردم
چون جمال حسن عشق آمد پدید
صورت و معنی به هم بطرازدم
❈۳❈
روز و شب در عرصهٔ میدان دل
توسن عشقش روان می تازدم
کار دل بالاتر از بالا شود
گرد می با کار دل پردازدم
❈۴❈
جان سید شد قبول عشق او
مقبلانه جان از آن میبازدم
کامنت ها