گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:پیرهن گر کهنه گردد یوسف جان را چه غم ور دهی ویرانه گردد ملک خاقان را چه غم

❈۱❈
پیرهن گر کهنه گردد یوسف جان را چه غم ور دهی ویرانه گردد ملک خاقان را چه غم
که خدا باقیست گر خانه شود ویران چه باک جان به جانان زنده ، ار تن رَود جان را چه غم
❈۲❈
خم می در جوش و ساقی مست و رندان درحضور جام اگر بشکست گو بشکن حریفان را چه غم
بت پرستی گر برافتد بت چه اندیشد از آن ور بمیرد بندهٔ بیچاره ای سلطان را چه غم
❈۳❈
گر نماند آینه آئینه گر را عمر باد ور نماند سایه ای خورشید تابان را چه غم
غم ندارم گر طلسم صورتم دیگر شود گنج معنی یافتم ز افلاس یاران را چه غم
❈۴❈
بادهٔ وحدت به شادی نعمت الله می خوریم از خمار کثرت و معقول ، مستان را چه غم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۰۸۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها