شاه نعمتالله ولی:با خراباتئی در افتادیم در خرابات با سر افتادیم
❈۱❈
با خراباتئی در افتادیم
در خرابات با سر افتادیم
بارها اوفتاده ایم اینجا
آخر عمر دیگر افتادیم
❈۲❈
دل به دریا فتاد و ما در پی
سرخوشانیم خوشتر افتادیم
در می افتاده ایم رندانه
چه توان کرد چون درافتادیم
❈۳❈
عاشق مست باده بر کف دست
بار از خانمان درافتادیم
دست داریم و سرفدا کردیم
نیک در پای دلبر افتادیم
❈۴❈
خوش مقامی است بر در خمار
نکنی عیب ما گر افتادیم
عود دل سوختیم در مجمر
همچو آتش به مجر افتادیم
❈۵❈
سید عاشقان دور قمر
بی تکلف که در خور افتادیم
کامنت ها