شاه نعمتالله ولی:جان فدای عشق جانان کردهایم این عنایت بین که با جان کردهایم
❈۱❈
جان فدای عشق جانان کردهایم
این عنایت بین که با جان کردهایم
تا نبیند چشم نامحرم رُخش
روی او از غیر پنهان کردهایم
❈۲❈
طعنها بر حال مخموران زدیم
آفرین بر جان مستان کردهایم
دُردی دردش فراوان خوردهایم
درد دل را نیک درمان کردهایم
❈۳❈
گنج او در کنج ویران یافتیم
لاجرم گنجینه ویران کردهایم
عقل هندو دردسر میداد و ما
خانهاش ترکانه تالان کردهایم
❈۴❈
تا مگر آن زلف او آید به دست
مجمع جمعی پریشان کردهایم
مذهب رندان طریق عاشقی است
اختیار راه رندان کردهایم
❈۵❈
نعمت الله را به سید خواندهایم
نسبت او را به جانان کردهایم
کامنت ها