شاه نعمتالله ولی:ماه ما از در در آمد نیمشب آفتاب ما برآمد نیمشب
❈۱❈
ماه ما از در در آمد نیمشب
آفتاب ما برآمد نیمشب
بخت ما بیدار شد در نیمروز
عمر رفته بر سر آمد نیمشب
❈۲❈
بس که آب دیده ام در خاک ریخت
سرو نازم در بر آمد نیمشب
وصل او در روز خوش باشد ولی
بی رقیبان خوشتر آمد نیمشب
❈۳❈
روز تا شب در تمنا بود دل
ناگهانی دلبر آمد نیمشب
خلوت جانم چو شب تاریک بود
روشنی او در آمد نیمشب
❈۴❈
نعمت الله را درخت دولتش
از سعادت در بَر آمد نیمشب
کامنت ها