شاه نعمتالله ولی:باز ساز عشق را بنواختیم کشتی دل در محیط انداختیم
❈۱❈
باز ساز عشق را بنواختیم
کشتی دل در محیط انداختیم
عاشقانه خلوت خالی دل
با خدای خویشتن پرداختیم
❈۲❈
ما چو دریائیم و خلق امواج ما
لاجرم ما با همه در ساختیم
تیغ مستی بر سر هستی زدیم
ذوالفقار نیستی تا آختیم
❈۳❈
اسب همت را از این میدان خاک
بر فراز هفت گردون تاختیم
عارف هر دو جهان گشتیم لیک
جز خدا و الله دگر نشناختیم
❈۴❈
نعمت الله را نمودیم آشکار
عالمی را از کرم بنواختیم
کامنت ها