گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:مدتی شد که به جان باتو در آمیخته ایم در سر زلف دلاویز تو آویخته ایم

❈۱❈
مدتی شد که به جان باتو در آمیخته ایم در سر زلف دلاویز تو آویخته ایم
جوی آبی که روان در نظرت می گذرد آب چشمیست که ما بر گذرت ریخته ایم
❈۲❈
پردهٔ دیدهٔ ما در نظر ما به مثل شعر بیزیست که زان خاک درت ریخته ایم
به خیالی که خیال تو نگاریم بچشم هر زمان نقش خیالی ز نو انگیخته ایم
❈۳❈
تاکه در بند سر زلف تو دل دربند است با تو پیوسته و از غیر تو بگسیخته ایم
گوشهٔ خلوت میخانه مقامی امن است ما از این خانه از آن واسطه بگریخته ایم
❈۴❈
نعمت الله می صافی است در این جام لطیف ما به جان با می و جامش به هم آمیخته ایم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۱۸۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها