شاه نعمتالله ولی:اگر نه نور او بودی نبودی چشم ما روشن و گر نه او نمودی رو که بنمودی خدا روشن
❈۱❈
اگر نه نور او بودی نبودی چشم ما روشن
و گر نه او نمودی رو که بنمودی خدا روشن
به ما آئینه ای بخشید و روی او در آن پیدا
به ما نوری عطا فرمود از آن شد چشم ما روشن
❈۲❈
سخن از دی و از فردا مگو امروز خود فردا
خوشی بر چشم ما بنشین ببینش حالیا روشن
شب تاریک هجرانش به روز آور که وصل او
شب ، روشن کند چون روز سازد چشم ما روشن
❈۳❈
چراغ خلوت دیده ز شمع شکر برافروزی
ببینی نور چشم ما درین خلوتسرا روشن
صفای جام می ما را نماید ساقی باقی
بگیر این جام می از ما که تا گردد تو را روشن
❈۴❈
دو چشم روشن سید نماید نعمت الله را
به نور او توان دیدن جمال کبریا روشن
کامنت ها