شاه نعمتالله ولی:نور رویش به چشم او می بین گل وصلش به دست او می بین
❈۱❈
نور رویش به چشم او می بین
گل وصلش به دست او می بین
از سر جان روان چو ما برخیز
جاودان پیش عاشقان بنشین
❈۲❈
ما حبابیم و عین ما آب است
نظری هم به عین ما بگزین
دل ما انقیاد محبوب است
به از این دین ما که دارد دین
❈۳❈
چین زلفش صبا دهد بر باد
این خطابین که می رود بر چین
عشقش مستست و عقل مخمور است
کی کند عشق عقل را تمکین
❈۴❈
ذوق سید حباب می بخشد
تا ابد گو ذوق به او آمین
کامنت ها