شاه نعمتالله ولی:بیا گر عشق می ورزی ز ما جانانه ای را جو مرو گر باده می نوشی ره میخانه ای را جو
❈۱❈
بیا گر عشق می ورزی ز ما جانانه ای را جو
مرو گر باده می نوشی ره میخانه ای را جو
به کنجی گر کنی رغبت در آ در گوشهٔ دیده
به گنجی گر بود میلت دل ویرانه ای را جو
❈۲❈
شعاع مهر نور او ببین در ذرهٔ روشن
ضیاء شمع او خواهی دل پروانه ای را جو
خبر از ما اگر پرسی ز حال دردمندی پرس
وگر وقت خوشی خواهی برو دیوانه ای را جو
❈۳❈
بیان حال ما خواهی دمی با جام همدم شو
حریف آشنا جوئی ز خود بیگانه ای را جو
در آ در بحر ما جانا اگر از ما خبر داری
درین دریای بی پایان ز ما دُردانه ای را جو
❈۴❈
خراباتست و ما سرمست اگر سودای ما داری
چو سید عاشق رندی خوشی مستانه ای را جو
کامنت ها