شاه نعمتالله ولی:گر ذوق طلب کنی ز ما جو بگذر ز خود و برو خدا جو
❈۱❈
گر ذوق طلب کنی ز ما جو
بگذر ز خود و برو خدا جو
در بحر به عین ما نظر کن
آنگاه در آ و ما به ما جو
❈۲❈
ما دُردی درد نوش کردیم
با درد در آ ز ما دوا جو
از ما بشنو نصیحتی خوش
نیکی کن و نیکیش جزا جو
❈۳❈
دهقانی کن مکن گدائی
از کسب حلال خود نوا جو
گر طالب علم کیمیائی
در خاک سیاه کیمیا جو
❈۴❈
رو روح بگیر و جسم بگذار
بگذار کدورت و صفا جو
با شمس و قمر ندیم می باش
از هر دو مراد دو سرا جو
❈۵❈
مستیم و حریف نعمت الله
در مجلس او درآ مرا جو
کامنت ها