شاه نعمتالله ولی:نقشی نبسته ایم به غیر از خیال او حسنی نیافتم جدا از جمال او
❈۱❈
نقشی نبسته ایم به غیر از خیال او
حسنی نیافتم جدا از جمال او
از لوح کائنات نخواندیم هیچ حرف
کان حرف را نبود خطی از مثال او
❈۲❈
ما را هوای چشمهٔ آب زلال نیست
تا نوش کرده ایم شراب زلال او
هر کس که نیست عاشق او ، نیست هیچکس
انسان نخوانمش که نخواهد وصال او
❈۳❈
ماعاشقان بی سر و بی پای حالتیم
از حال ما مپرس که یابی تو حال او
ساقی سؤال کرد که می نوش می کنی
جانم فدای باده و حسن سؤال او
❈۴❈
مستست نعمت الله و بر دست جام می
بستان و نوش کن که بیابی کمال او
کامنت ها