شاه نعمتالله ولی:شد روان آب حیات ما به جو عین ما می جو از این دریا و جو
❈۱❈
شد روان آب حیات ما به جو
عین ما می جو از این دریا و جو
آب را می نوش از جام حباب
تشنهٔ آب خوشی از ما بجو
❈۲❈
عشق سرمستست در کوی مغان
می رود دل در پی او کو به کو
بشنو و از خود سخن دیگر مگو
هرچه گوید او بگو آنرا بگو
❈۳❈
چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم بینیم ما او را به او
موج دریائیم و دریا عین ما
خوش همی گردیم دائم سو به سو
❈۴❈
در چنین آئینهٔ گیتی نما
سید و بنده نشسته روبرو
کامنت ها