شاه نعمتالله ولی:آینه بردار تا ببینی در او جان و جانان خوش نشسته روبرو
❈۱❈
آینه بردار تا ببینی در او
جان و جانان خوش نشسته روبرو
جز یکی در جمله عالم هست نیست
این دوئی پیدا شده از ما و تو
❈۲❈
آب چشم ما به هر سو شد روان
آبرو جوئی بیا از ما بجو
خم میخانه به یک دم درکشم
خود چه باشد پیش ما جام و سبو
❈۳❈
تا میانش در کنار آورده ایم
مو نمی گنجد میان ما و او
در دو عالم جز یکی دیدیم نه
چشم احول آن یکی بیند به دو
❈۴❈
نعمت الله مست و در کوی مغان
در پی ساقی روان شد سو به سو
کامنت ها