شاه نعمتالله ولی:عشق او خوش آتشی افروخته غیرت او غیر او را سوخته
❈۱❈
عشق او خوش آتشی افروخته
غیرت او غیر او را سوخته
عشقبازی کار آتش بازی است
او چنین کاری به ما آموخته
❈۲❈
گنج او در کنج دل ما یافتیم
دل فراوان نقد از او اندوخته
نور ما روشنتر است از آفتاب
گوئیا از نار عشق افروخته
❈۳❈
سید ما تا جمالش دیده است
دیده را از این و آن بردوخته
کامنت ها