شاه نعمتالله ولی:خیالش نقش می بندد به دیده چنان نقش و چنین دیده که دیده
❈۱❈
خیالش نقش می بندد به دیده
چنان نقش و چنین دیده که دیده
منور شد به نورش دیدهٔ ما
نظر فرما در این دیده به دیده
❈۲❈
عنایت بین که الطاف الهی
چنین حسن لطیفی آفریده
در این دور قمر حاکم به حکمت
خطی بر ماه تابنده کشیده
❈۳❈
ملک صورت به خلق بی نظیرش
ملک سیرت به اخلاق حمیده
به رندان می دهد ساقی سرمست
به ما خمخمانه میرانش رسیده
❈۴❈
مجرد کیست در عالم چو سید
کسی کز قید عالم وارهیده
کامنت ها