شاه نعمتالله ولی:نرگست را باز سرخوش کرده ای سنبلت بر گل مشوش کرده ای
❈۱❈
نرگست را باز سرخوش کرده ای
سنبلت بر گل مشوش کرده ای
دست از خون دل بیچارگان
باز می بینم منقش کرده ای
❈۲❈
آتشی در جان ما انداختی
گوئیا نعلم در آتش کرده ای
جان ما را مبتلا کردی به هجر
عیش ما را باز ناخوش کرده ای
❈۳❈
من نگویم ترک عشقت گر چه تو
یاری دیرینه ترکش کرده ای
ای دل آخر چیست حالت بازگوی
کاین چنین افتاده ای غش کرده ای
❈۴❈
حال دل سید ز زلف یار پرس
زآنکه دل آنجا تو بندش کرده ای
کامنت ها