شاه نعمتالله ولی:هر زمان خاطر مرا شکنی عهد بندی و باز واشکنی
❈۱❈
هر زمان خاطر مرا شکنی
عهد بندی و باز واشکنی
مشکن آن زلف پرشکن که دلم
بشکند چون تو زلف را شکنی
❈۲❈
مهر مهرت نهاده ام بر دل
حیف باشد که از جفا شکنی
ما به عهدت درست جانبازیم
گرچه تو قول و عهد ما شکنی
❈۳❈
چون مراد تو دل شکستن ماست
دل به تو داده ایم تا شکنی
سر ما آستانهٔ در تو
گر به صد پاره بارها شکنی
❈۴❈
نعمت الله شکستهٔ عشق است
بیگناهی دلش چرا شکنی
کامنت ها