شاه نعمتالله ولی:نور بسیط لَمعه ای از آفتاب ماست بحر محیط جرعهٔ جام شراب ماست
❈۱❈
نور بسیط لَمعه ای از آفتاب ماست
بحر محیط جرعهٔ جام شراب ماست
قانون علم کلی و کشاف عقل کل
حرفی ز دفتر و ورقی از کتاب ماست
❈۲❈
تا بوسه داده ایم رکاب جلال او
سرخیل عاشقان جهان در رکاب ماست
ما خواجه محاسب دیوان عالمیم
هرجا که عالمیست به جان در حساب ماست
❈۳❈
روح القدس ببسته میان همچو خادمان
در روز و شب مجاور درگاه و باب ماست
ما را حجاب نیست و گر هست غیر نیست
خود عین ماست آنکه تو گوئی حجاب ماست
❈۴❈
زلفی که رفت در سر سودای دو جهان
بر روی ماست واله و در پیچ و تاب ماست
هر قطره ای که غرقهٔ دریای ما بود
از ماش می شمار که موج و حباب ماست
❈۵❈
داریم نعمت الله و از خلق بی نیاز
سلطان کاینات گدای جناب ماست
کامنت ها