شاه نعمتالله ولی:رفت آن جانان ما از دست ما از دریغا دلبر سر مست ما
❈۱❈
رفت آن جانان ما از دست ما
از دریغا دلبر سر مست ما
او برفت و پای او نگشودهایم
تا ابد زلفش بود پابست ما
❈۲❈
ما همه جا نیکی او گفتهایم
او نخواهد آنچنان اشکست ما
چارهای غیر رضا و صبر نیست
این زمان چون تیر رفت از شست ما
❈۳❈
در خیال او است جان ما مدام
دل روان خواهد به او پیوست ما
کامنت ها