شاه نعمتالله ولی:خواجه آمد سرای خود آراست رفت و منزل به دیگری پیراست
❈۱❈
خواجه آمد سرای خود آراست
رفت و منزل به دیگری پیراست
بنده بی خواجه ماند سر گردان
در به در می دود که خواجه کجاست
❈۲❈
خواجه همچون خیال آمد و شد
نیک و بد از نشان او برخواست
معتبر بود اعتبار نماند
عبرتی گیرد آنکه او بیناست
❈۳❈
بود خواجه حباب بحر محیط
گرچه جامش شکست آب به جاست
هر که با ما نشست در دریا
نزد ما آبروی ما از ماست
❈۴❈
این و آن جفت یکدیگر باشند
نعمت الله از همه یکتاست
کامنت ها