شاه نعمتالله ولی:دوای درد دل ای یار دردست بحمدالله که ما داریم در دست
❈۱❈
دوای درد دل ای یار دردست
بحمدالله که ما داریم در دست
بیا و دُردی دردش بماده
که صاف عاشقانش دُرد دردست
❈۲❈
دلی کو کشتهٔ عشق است زنده است
کسی کو مردهٔ دردست مرده است
بدادم دین و دل دردش خریدم
چنین سودی بدین مایه که کرده است
❈۳❈
مرا مهری است در خاطر که خورشید
بگرد سایهٔ چترش چه گرد است
اگر دردم نمی دانی نظر کن
سرشک سرخ بین و رخ که زرد است
❈۴❈
کسی داند شفای درد سید
که جامی از شراب درد خورده است
کامنت ها