شاه نعمتالله ولی:شاه خودرائی است این سلطان ما جان فدای او و او جانان ما
❈۱❈
شاه خودرائی است این سلطان ما
جان فدای او و او جانان ما
با دلیل عقل عاشق را چه کار
حال ذوق ما بُود برهان ما
❈۲❈
بحر ما را انتهائی هست نیست
خوش درآ در بحر بی پایان ما
عشق اگر داری به میخانه خرام
ذوق ما می جو ز سرمستان ما
❈۳❈
قرص ماه و کاسهٔ زرین مهر
روز و شب بنهاده اندر خوان ما
دل کبابست و جگر بریان ولی
نعمت الله آمده مهمان ما
کامنت ها