شاه نعمتالله ولی:در هر چه نظر کردیم نقشی ز خیال اوست در آینهٔ عالم تمثال جمال اوست
❈۱❈
در هر چه نظر کردیم نقشی ز خیال اوست
در آینهٔ عالم تمثال جمال اوست
گر آب حیات ماست در چشمهٔ حیوان است
می نوش که نوشت باد ، کان عین زلال اوست
❈۲❈
هر ذره که می بینی خورشید در او پیداست
ناقص نبود حاشا کامل به کمال اوست
با ذات غنی او عالم همه درویشند
سلطان و گدا یکسان ، جائی که جلال اوست
❈۳❈
دل رفت سوی دریا ما در پی دل رفتیم
از عقل مجو ما را بیرون ز خیال اوست
این مجلس رندان است ما عاشق سرمستیم
مخمور نمی گنجد اینجا چه مجال اوست
❈۴❈
گر ساقی سرمستان جامی دهدت بستان
زیرا که می سید از کسب حلال اوست
کامنت ها