شاه نعمتالله ولی:هر شاهدی که بینم با او مرا هوائیست آئینه ایست روشن جام جهان نمائیست
❈۱❈
هر شاهدی که بینم با او مرا هوائیست
آئینه ایست روشن جام جهان نمائیست
خلوتسرای دیده از نور اوست روشن
بر چشم ما قدم نه بنشین که خوش سرائیست
❈۲❈
در گوشهٔ خرابات رندی اگر ببینی
بیگانه اش ندانی او یار آشنائیست
درویش کنج عزلت او را به دار عزت
صورت گدا نماید معنیش پادشائیست
❈۳❈
ما دردمند عشقیم دُردی درد نوشیم
خوشتر ز صاف درمان عشاق را دوائیست
نقش خیال غیری بر دیده گر نگاری
نقاش خطهٔ چین گوید که این خطائیست
❈۴❈
ساقی عنایتی کرد خمخانه ای به ما داد
ز انعام نعمت الله ما را چنین عطائیست
کامنت ها