شاه نعمتالله ولی:غنچهٔ باغ غیر خندان نیست بگذر از غیر او که چندان نیست
❈۱❈
غنچهٔ باغ غیر خندان نیست
بگذر از غیر او که چندان نیست
هر که نقش خیال غیری بست
نقشبندی او به سامان نیست
❈۲❈
عاقلی کی چه عاشقی باشد
مست و مخمور هر دو یکسان نیست
در دل هر که گنج معرفت است
هست معمور و گنج ویران نیست
❈۳❈
دردمندیم و درد می نوشیم
به از این درد ، درد درمان نیست
ای که گوئی که توبه از می کن
این چنین کار ، کار رندان نیست
❈۴❈
عاشق رند و مست چون سید
در خرابات می پرستان نیست
کامنت ها