گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست راهیست راه جان که نشانش پدید نیست

❈۱❈
بحریست بحر دل که کرانش پدید نیست راهیست راه جان که نشانش پدید نیست
علم بدیع ماست که از غایت شرف دارد معانئی که بیانش پدید نیست
❈۲❈
عشقست و هرچه هست و جز او نیست در وجود در هر چه بنگری جز از آتش پدید نیست
عالم منور است از آن نور و نور او از غایت ظهور عیانش پدید نیست
❈۳❈
گفتم میان او به کنار آورم ولی از بس که نازکست میانش پدید نیست
مجموع کاینات سراپردهٔ ویند وین طرفه بین که هیچ مکانش پدید نیست
❈۴❈
هر ذره که هست از آن نور روشن است اینش بتر نماید و آنش پدید نیست
او جان عالمست و همه عالمش بدن پیداست این تن وی و جانش پدید نیست
❈۵❈
سودای عشق مایهٔ دکان سید است خوش تاجری که سود و زیانش پدید نیست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۷۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها