شاه نعمتالله ولی:جان ندارد هر که جانانیش نیست گرچه تن دارد ولی جانیش نیست
❈۱❈
جان ندارد هر که جانانیش نیست
گرچه تن دارد ولی جانیش نیست
زاهد گوشه نشین در عشق او
هست از زاهد ولی آنیش نیست
❈۲❈
کفر زلفش گر ندارد دیگری
کی بود مومن که ایمانیش نیست
بی سر و سامان شدم در عاشقی
ای خوش آن رندی که سامانیش نیست
❈۳❈
ساغر می گر چه دارد جرعه ای
همچو خم ، ذوق فراوانیش نیست
هر دلی کز عشق او شد دردمند
غیر دُرد درد درمانیش نیست
❈۴❈
سید سرمست مهمان من است
هیچکس چون بنده مهمانیش نیست
کامنت ها