شاه نعمتالله ولی:هر که را عشق نیست آنش نیست مرده ای می شمر که جانش نیست
❈۱❈
هر که را عشق نیست آنش نیست
مرده ای می شمر که جانش نیست
لذت از عمر خود کجا یابد
عاقل ار ذوق عاشقانش نیست
❈۲❈
غرق دریای عشق او مائیم
لاجرم بحر ما کرانش نیست
ای که پرسی نشان او از ما
غیر نامی دگر نشانش نیست
❈۳❈
در میان و کنار می جوئی
جز خیالی از آن میانش نیست
جام می را بگیر و نوشش کن
کاین معانی جز از بیانش نیست
❈۴❈
سود دارد ولی زیانش نیست
نعمت الله هر که مایهٔ اوست
کامنت ها