شاه نعمتالله ولی:در حقیقت عشق را خود نام نیست می که می نوشد چو آنجا جام نیست
❈۱❈
در حقیقت عشق را خود نام نیست
می که می نوشد چو آنجا جام نیست
کی بیابد نیک نامی در جهان
هر که او در عاشقی بدنام نیست
❈۲❈
مرغ دل سیمرغ قاف معرفت
جز سر زلف بتانش دام نیست
سوختگان دانند و ایشان گفته اند
پخته داند کاین سخن با خام نیست
❈۳❈
صبحدم می گفت سرمستی به من
بامداد عاشقان را شام نیست
در خرابات مغان مستان بسی است
همچو من مستی در این ایام نیست
❈۴❈
نعمت الله جام می بخشد مدام
خوشتر از انعام او انعام نیست
کامنت ها