گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:می رود عمر عزیز ما دریغا چاره نیست دی برفت و می رود امروز و فردا چاره نیست

❈۱❈
می رود عمر عزیز ما دریغا چاره نیست دی برفت و می رود امروز و فردا چاره نیست
عشق زلفش در سر ما دیگ سودا می پزد هر که دارد این چنین عشقی ز سودا چاره نیست
❈۲❈
چارهٔ بیچارگان است او و ما بیچاره ایم گر ببخشد ور نبخشد بندگان را چاره نیست
آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود هر که آید سوی ما او را ز دریا چاره نیست
❈۳❈
این شراب مست ما از موصلی خوشتر بود ذوق خوردن گر کسی را نیست ما را چاره نیست
سر به پای خم نهاده ساکن میخانه ایم عیب ما جانا مکن ما را ز مأوا چاره نیست
❈۴❈
نعمت الله در خراباتست و با رندان حریف هر که دارد عشق این صحبت از آنجا چاره نیست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۹۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها