شاه نعمتالله ولی:علم ما در کتاب نتوان یافت سر آب از شراب نتوان یافت
❈۱❈
علم ما در کتاب نتوان یافت
سر آب از شراب نتوان یافت
بی حجاب است و خلق می گویند
حضرتش بی حجاب نتوان یافت
❈۲❈
چشم ما بحر در نظر دارد
به ازین بحر و آب نتوان یافت
ما به شب آفتاب می بینیم
گر چه شب آفتاب نتوان یافت
❈۳❈
گنج عشقش حساب نتوان کرد
بی حسابش حساب نتوان یافت
بگذر از نقش و از خیال مپرس
که خیالش به خواب نتوان یافت
❈۴❈
در خرابات همچو سید ما
رند و مست و خراب نتوان یافت
کامنت ها