شاه نعمتالله ولی:یار ما رفت گوییا جان رفت جان چه قدرش بود که جانان رفت
❈۱❈
یار ما رفت گوییا جان رفت
جان چه قدرش بود که جانان رفت
عمر ما بود رفت چه توان کرد
در پی عمر رفته نتوان رفت
❈۲❈
هر که با ما دمی نشد همدم
دم آخر که شد پریشان رفت
رند مستی ز بزم ما کم شد
گوییا در پی حریفان رفت
❈۳❈
بود حلّال مشکلات همه
لاجرم چون برفت آسان رفت
نور چشم است در نظر پیداست
گرچه از چشم خلق پنهان رفت
❈۴❈
نعمت الله جان به جانان داد
عاشقانه به بزم سلطان رفت
کامنت ها