گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:نور چشم عالمی بر دیدهٔ ما جا گرفت این چنین نور خوشی در جای خود مأوا گرفت

❈۱❈
نور چشم عالمی بر دیدهٔ ما جا گرفت این چنین نور خوشی در جای خود مأوا گرفت
سوخته می خواست تا آتش زند در جان او از میان سوختگان خویشتن ما را گرفت
❈۲❈
عقل مخمور است و ما مست و خراب افتاده ایم در چنین وقتی نباشد عقل را بر ما گرفت
ملک دل بگرفت عشقش غارت جان می کند ترک سرمستی درآمد این ولایتها گرفت
❈۳❈
مبتلائیم و بلا را مرحبائی می زنیم زانکه از بالای او این کار ما بالا گرفت
تا به دست زلف او دادم دل سودا زده چون سر زلفش وجودم مو به مو سودا گرفت
❈۴❈
در سرابستان میخانه حضوری دیگر است لاجرم سید حضوری یافت آنجا جاگرفت

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۳۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها