شاه نعمتالله ولی:آتش عشقش خوشی در ما گرفت بعد از آن در جملهٔ اشیا گرفت
❈۱❈
آتش عشقش خوشی در ما گرفت
بعد از آن در جملهٔ اشیا گرفت
رند سرمستیم در کوی مغان
محتسب را کی بود بر ما گرفت
❈۲❈
آن دل سرمست این دیوانگان
مو به مو از زلف او سودا گرفت
عاشق ثابت قدم می جست از آن
عشق او معشوق ما ، ما را گرفت
❈۳❈
گفتهٔ مستانهٔ ما فاش شد
در خرابات مغان غوغا گرفت
خوش بلائی می کشیم از عشق او
کار ما از عاشقی بالا گرفت
❈۴❈
نعمة الله از همه عالم برید
درگه یکتای بی همتا گرفت
کامنت ها