شاه نعمتالله ولی:سلطان عشق ملک جهان را روان گرفت جانم فدای او که تمام جهان گرفت
❈۱❈
سلطان عشق ملک جهان را روان گرفت
جانم فدای او که تمام جهان گرفت
این عشق آتشی است که جان مرا بسوخت
داغی به دل نهاد و دلم زان نشان گرفت
❈۲❈
گفتم که دامنش به کف آرم زهی خیال
بی دست عشق ، دامن او چون توان گرفت
نقش خیال غیر اگر دیده ای به خواب
شکرانهٔ تمام دلم را به جان گرفت
❈۳❈
پیران روزگار چو می نوش می کنند
با محتسب مگو که هوس بر جوان گرفت
مجنون اگر حکایت لیلی کند رواست
دیوانه است و نیست به دیوانگان گرفت
❈۴❈
سید چو دید بنده که هستم غلام او
بگشود او کنار و مرا در میان گرفت
کامنت ها